گاهی دلتان میخواهد ازدواج کنید اما گاهی هم منصرف میشوید و تنهایی را پیشه میکنید. به راستی تاکنون با خود اندیشیدهاید که چرا ازدواجگریز شدهاید؟
نمیخواهید به درد دیگران دچار شوید؟
گوشتان پر از قصههای نیمه تمام زوجهایی است که هر روزه در میدان جنگ زندگی زناشویی، دست و پنجه نرم میکنند. داستانهای داغ اما مشترک برخی از آنها، تنها یک تعریف از زندگی مشترک را به ذهنتان متبادر میسازد: زندگی مشترک یعنی بحث و جدل، نبود آرامش و سوختن و ساختن. این واقعه چنان ترسی بر دلتان میافکند که نگو و نپرس. حال اگر خود نیز فرزند طلاق باشید و یا آن که از نزدیک، شاهد به هم خوردن زندگی دوستان و آشنایانتان بوده باشید، شدت ترس بیشتر شده و چنان لرزهای بر تنتان میافتد که حتی نمیتوانید بدترش را تعیین کنید.
راه حل
واقعبین باشید و بدانید هیچ دعوایی یکطرفه نبوده و مجرم همیشه یک نفر نیست، شما فقط شاهد قضاوتهای یکجانبه یکی از طرفین بودهاید. هیچ فکر کردهاید که شاید غلو میکند یا آن که برای متهم کردن همسر یا بیگناه جلوه دادن خود، و برای به رحم آوردن دل مخاطبان، چنین بیش از حد ضجه میزند؟
بپذیرید شما زندگی خود را دارید و قرار نیست مثل دیگران زندگی کنید، همان طور که مثل دیگران فکر نمیکنید. به صرف ترس از مبتلا شدن به بحران، از اصل واقعه فرار نکنید. بهتر است نگاهتان را گستردهتر نمایید و تنها به بخشی از واقعیت تلخ زندگیهای شکست خوردگان توجه نکنید، چه بسا اطراف شما پر از زوجهای شاد و خوشبختی هستند که مردانشان همان شاهزادههای سوار بر اسب هستند و زنانشان سیندرلای معروف!